مشخصات کتاب ناشر اشراقی نویسنده ارونقی کرمانی تعداد صفحات 304 قطع کتاب جیبی نوع جلد شمیز سال چاپ 1397 کد کالا 22799 مترجم
توضیحات
کتاب گلایل وحشی اثری است از رسول ارونقی کرمانی به چاپ انتشارات اشراقی.
رمان پیش رو قصۀ عشق و دلداگی دو جوان به نام های اسمر و اسد است که دست تقدیر برای مدتی مدید بین آن دو جدایی می اندازد.
اسد که برای ادامه ی تحصیل به همراه خانواده اش به تهران آمده عاشق دختر همسایشان اسمر می شود.
بعد از مدتی اسد و اسمر با هم نامزد می کنند و در کنار هم لحظات شاد و عاشقانه ای را سپری می کنند، اما این خوشی دوام زیادی نمی یابد زیرا که اسمر به بیماری جزام مبتلا می شود و … .
گزیده ای از کتاب
و بدین ترتیب اسمر و اسد باهم نامزد شدند. دو خانواده به سادگی با هم توافق کردند. دربارۀ مهریه چک و چونه زدند و حلقه نامزدی در انگشت اسمر و اسد برق می زد.
ما زندگی را هیچ کس نمی شناسد. پشت و روی فراوان دارد. در یک لحظه خوشبخت هستی، آنچنان که انگار دنیا مال توست و لحظۀ بعد ناگهان چهرۀ وحشتناک بدبختی و نکبت را می بینی. در یک لحظه، خوشبختی می میرد. در عین بدبختی، خوشبختی به سراغ آدم می آید. در یک آن همه چیز عوض می شود.
و این چیست؟
بازی سرنوشت؟
هیچ کس نمی داند و شاید هیچ کس خوشبختی و یا بدبختی را نمی شناسد. زیرا امکان دارد انسان در عین خوشبختی بدبخت باشد و یا در عین بدبختی خوشبخت. اما چه می توان کرد، زندگی همین است. همین است که هست!
دو دلداده آنچنان سعادتمند بودند که نه گذشت زمان را احساس می کردند و نه می اندیشیدند که زندگی پایانی دارد.
کتاب گلایل وحشی اثری است از رسول ارونقی کرمانی به چاپ انتشارات اشراقی.
رمان پیش رو قصۀ عشق و دلداگی دو جوان به نام های اسمر و اسد است که دست تقدیر برای مدتی مدید بین آن دو جدایی می اندازد.
اسد که برای ادامه ی تحصیل به همراه خانواده اش به تهران آمده عاشق دختر همسایشان اسمر می شود.
بعد از مدتی اسد و اسمر با هم نامزد می کنند و در کنار هم لحظات شاد و عاشقانه ای را سپری می کنند، اما این خوشی دوام زیادی نمی یابد زیرا که اسمر به بیماری جزام مبتلا می شود و … .
گزیده ای از کتاب
و بدین ترتیب اسمر و اسد باهم نامزد شدند. دو خانواده به سادگی با هم توافق کردند. دربارۀ مهریه چک و چونه زدند و حلقه نامزدی در انگشت اسمر و اسد برق می زد.
ما زندگی را هیچ کس نمی شناسد. پشت و روی فراوان دارد. در یک لحظه خوشبخت هستی، آنچنان که انگار دنیا مال توست و لحظۀ بعد ناگهان چهرۀ وحشتناک بدبختی و نکبت را می بینی. در یک لحظه، خوشبختی می میرد. در عین بدبختی، خوشبختی به سراغ آدم می آید. در یک آن همه چیز عوض می شود.
و این چیست؟
بازی سرنوشت؟
هیچ کس نمی داند و شاید هیچ کس خوشبختی و یا بدبختی را نمی شناسد. زیرا امکان دارد انسان در عین خوشبختی بدبخت باشد و یا در عین بدبختی خوشبخت. اما چه می توان کرد، زندگی همین است. همین است که هست!
دو دلداده آنچنان سعادتمند بودند که نه گذشت زمان را احساس می کردند و نه می اندیشیدند که زندگی پایانی دارد.
شما هم میتوانید در مورد این محصول نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.